اوبازیکنی بود فوقالعاده خوب و تنومند که هر خط دفاعی را آزار میداد و گل استثناییاش به الهلال عربستان هنوز در ذهن هواداران پرسپولیس هست. کرمانی را بچههای جنوب شهر و خیابان هاشمی با هنرش در زمین خاکی شهیدنوروزی (ارم) میشناسند؛ ستارهای که اگر همین امروز بازی میکرد، مسلماً از تمام پرسپولیسیها بهتر بود. زوج کرمانی و پیوس در پرسپولیس تداعیکننده خاطرات بسیار خوشی بود که انگار دیگر قرار نیست تکرار شود. کرمانی مقدم در یک عصر تابستانی مهمان خبر بود و از هر دری با ما سخن گفت:
همه از محل شروع میکنند حالا شما از هرجا که دوست داری مصاحبهات را شروع کن.
من در 4 یا 5 دربی بودم. زمان ما اردویی به آن شکل نبود. علیآقا میگفت بروید فردا ظهر سر بازی باشید و تمام. اما ما هم قبل از دربی بیشتر رعایت میکردیم. به موقع میخوابیدیم و بهموقع غذا میخوردیم و خیلی چیزهای دیگر را بیشتر رعایت میکردیم. حالا شاید برای بازیهای دیگر اینقدر حساسیت نداشتیم ولی این بازی را واقعاً برای خودمان مربی بودیم، یعنی خود من یک ماه مانده به بازی، خیلی بهتر تمرین میکردم و به قول معروف برای تیمم از هر لحاظ سنگ تمام میگذاشتم. آن موقع واقعاً تعصب رنگ قرمز و آبی را داشتیم. همیشه هم بازیهای دربی خوب میشد اما دربی الان انگار زیاد آن حساسیت را ندارد و به نظرم آن زیبایی در دربیها دیده نمیشود.
استقلالی؟! اصلاً. من خودم آنموقع عبدالعلی چنگیز را خیلی دوست داشتم. اگر استقلالی بودم که اصلاً به پرسپولیس نمیآمدم. اصلاً راستش را بخواهید نه پرسپولیسی بودم نه استقلالی!
نه؛ اصلاً. من فقط آن موقع تیم محلهمان را دوست داشتم؛ تیمی به نام توفان! آن موقع تمام تیمها میآمدند با ما بازی میکردند و... زمین خاکیمان هم در خیابان هاشمی، 21 متری جی بود. بعداً در مقطعی عبدالعلی چنگیز مرا برد استقلال. پورحیدی خیلی از من خوشش آمده بود. فکر کنم سال 64 بود. سرباز بودم. یکی،دو هم ماه آنجا تمرین کردم. پورحیدری خیلی از من خوشش آمد. گفت مدارکت را بیاور. یک خورده از جو تیم استقلال در آن مقطع خوشم نیامد. آن موقع هم استقلال بازیکنان خیلی خوبی داشت؛ مظلومی، چنگیز، نامجومطلق. آن مقطع هم استقلال واقعاً استقلال طلایی بود. ولی به من که یک جوان بودم، زیاد اهمیت نمیدادند و خیلی مرا بازی نمیدادند. رک و روراست بگویم زیاد تحویلم نمیگرفتند. بعد پنجعلی به من زنگ زد. اصلاً قرار هم بود پنجعلی مرا ببرد به پرسپولیس. این موضوع هم به قبل از صحبت با چنگیز برمیگشت. اتفاقاً محمد پنجعلی خیلی از دستم ناراحت شد که چرا رفتم تمرین استقلال. به من هم گفت من که با تو صحبت کرده بودم، چرا رفتی تمرین استقلال؟! بعد از تمام این اتفاقات رفتم سر تمرین پرسپولیس. اجازه تمرین گرفتم و بعد هم مشغول شدم. جو پرسپولیس هم با آن جوی که من در استقلال دیده بودم، زمین تا آسمان فرق داشت
علیآقا بیشتر تمریناتش به بازی فوتبال برمیگشت. در آن تمرین هم مرا فرستاد تیم ذخیرهها. دو تا تیم شدیم و علیآقا تیم اصلی پرسپولیس را مقابل ما قرار داد. محمد پنجعلی، مرتضی فنونیزاده، سعید نعیمآبادی، سیدعلیخانی و... اصلاً مشخص بود این تیم ترکیب ثابت علیآقاست. بعد دیگر ما بازی کردیم. در آن بازی هم تیم ما 6 تا زد و من هم4 تا گل زدم. یعنی چهار تایی که من زدم هم واقعاً استثنایی بود. خدا شاهد است همه را میریختم به هم! جنگ اصلیام هم با سعید نعیمآبادی بود. علی پروین هم خوشش آمده بود. میگفت پاس بدید به مجتبی! پاس بدید به مجتبی! علیآقا از اعتماد به نفس من، جنگندگیام و بعد که دید توپ را میگیرم و میجنگم و جلو میروم و... واقعاً از من خوشش آمد. واقعاً در آن تمرین دید آویزانم میشوند و میکشند مرا و... من هم میجنگم و کم نمیآورم. باور کنید در تمرینات من و سعید نعیمآبادی اینقدر با هم میجنگیدیم که همیشه خونی بودیم! اینقدر همدیگر را میزدیم و درگیری فیزیکی داشتیم که نگو. در آن تمرین و بازی تمرینی که خود علیآقا هم با ما بود هرچه توپ میگرفت، میداد به من.
به خوردبین گفت یه دستخط از این مجتبی بگیر جایی نره! اینجور که خود پنجعلی به من میگفت، گفتش به علیآقا گفتم مرتضی جایی نمیره؛ با منه! علیآقا هم دوباره گفته بود یک نامه ازش بگیر.
نهبابا! بعد که تمرین تمام شد، پروین به من گفت تو هم خوشاستیلیها (خنده). اینجا بود که فهمیدم علیآقا از من خوشش آمده! بعد دیگر همانجا ماندیم. پنج، شش ماهی با پرسپولیس تمرین میکردم اما اجازه بازی نداشتم!
من قبلش تو بنیاد شهید بودم ولی بنیاد شهید رضایتنامه مرا نمیداد! بعد از اون علیآقا و پرسپولیسیها دنبال رضایتنامه من بودند و من هم آخرین روزهای سربازیام را در حال گذراندن بودم. اینقدر بنیاد شهیدیها رفتند و آمدند که من بمانم اما وقتی دیدند من اصرار دارم که به پرسپولیس بروم، دیگر بیخیال شدند.
خود علیآقا. 30 تا توپ دادند به بنیاد شهید و رضایتنامه مرا گرفتند! آقای خوردبین هم تمام این کارها را انجام داد و پیگیر بود.
با تیم نیروی زمینی. در آن بازی، ما بازی را 2 بر 1 بردیم که گل اولش را هم من به نیرو زدم. آن گلم هم واقعاً برایم خاطرهانگیز بود که چهار نفر را به هم ریختم و زدم تو گل. در آن بازی ناصر محمدخانی و حمید درخشان هم بالا بودند و بازی را تماشا میکردند. آن موقع همه به ناصر محمدخانی میگفتند، آقا ناصر برگرد برگرد، که آن بازی هم ناصر به هواداران تیم گفته بود خیالتان راحت باشد، این هم جایگزین من. شماره 8 پرسپولیس را هم دادم به مرتضی کرمانی که راحت کار کند و بدرخشد.
آره آقا. من عاشق ناصر بودم! باور نمیکردم شماره 8 ناصر را بپوشم.
علیآقا میدونست وضعیت مالی من خوب نیست؛ فقط گفت این شماره 8 پرسپولیسه، میدونی تن چه کسی بوده و... بعدش هم گفت باید افتخار کنی که میخوای پیراهن ناصر محمدخانی را بپوشی. واقعاً خیلی هیجانزده بودم و از خوشحالی در پوست خودم نمیگنجیدم که شماره ناصر محمدخانی را پوشیدم. من فوتبال ناصر را خیلی دوست داشتم. البته از بازی چنگیز هم خوشم میآمد.
حالا درسته ناصر همیشه میگوید با فرشاد راحت بودم و... اما من همیشه دوست داشتم جای ناصر محمدخانی بودم!
آره اینجور موقعها واقعاً انتخابها خیلی سخته. من هم ناراحت نشدم. من هم گفتم توانستم تا یک حدی خوب باشم اما هیچ وقت نتوانستم بازیکنی مثل ناصر محمدخانی شوم.
خیلیهای دیگر هم به من این حرف را زدند. هم او را گفتند و هم اولادی رو!
من نمیخواهم از خودم تعریف کنم اما من همه دفاعها را میزدم. همیشه از دفاع توپ میگرفتم، از بازیکنم رد میشدم اما الان خیلی از بازیکنهای پرسپولیس نمیتوانند از بازیکن مستقیمشان رد شوند. من یکدفعه سه، چهار بازیکن را میریختم به هم.
من با قدرتم توپ را میگرفتم و با تکنیکم توپ را جلو میبردم و از دفاع رد میشدم. البته ما همیشه میجنگیدیم و فرشاد پیوس هم آقای گل میشد!
نه، من ناراحت نیستم. فرشاد اصلاً همین بود به ما شام میداد که فردا خودش گل بزنه!
آره، به من و محسن عاشوری زیاد شام میداد! واقعاً یه جوری شده بود که ما مال گلزنی نبودیم و باید پاس میدادیم که فرشاد آقای گل بشه، البته اصلاً فرقی نمیکرد کی گل بزنه. تو اون سالها اصغر مدیرروستا، شدیداً با فرشاد پیوس تو رقابت آقای گلی بود اما باور کنید اگه اصغر مدیرروستا هم تو استقلال یا پرسپولیس بود اون هم هر سال آقای گل میشد!
*یعنی میخواهی بگویی مدیرروستا از فرشاد پیوس بهتر بود؟
مدیرروستا معرکه بود. اصغر همین الان که بازی میکنه یک گلهایی میزنه. یکجوری بدن میگذاره و میچرخه که لذت میبری! اون موقع هم ما 4 تا پاس میدادیم فرشاد دو تاش رو میکرد تو گل! فرشاد شم گلزنی خیلی خوبی داشت اما ما هم واقعاً موقعیت زیادی براش خلق میکردیم. فوتبال اون موقع هم با الان خیلی فرق میکرد. الان تو بازی پرسپولیس میبینی که تو کل 90 دقیقه 3 تا موقعیت گل بیشتر به وجود نمییاد. این هم برای اونه که فوتبال فرق کرده!
*بگذریم، از بحث دربیها دور شدیم نگفتی چه فرقی واقعاً بین دربیهای اون موقع و الان بود؟
فرقش که خیلی زیاده از زمین تا آسمان! فوتبال خیلی فرق کرده. البته ما هم دوست داشتیم مثل الان بود منظورم اینه که اینقدر نظم و پول و از این جور حرفها بود. جدا از این من فکر میکنم اون همبستگی خیلی کم شده.
* کیفیت دربیها چطور؟
گفتم الان فوتبال کلاً فرق کرده. حتی تیمی مثل منچستریونایتد هم تو زمین خودش گاهی اوقات به ضدحمله فکر میکنه. آنموقع دربیها جذابتر بود چون جدا از تعصب بیشتر اینطوری نبود که تیمهای مقابل بیایند و پرس کنند. علیآقا میگفت: ناصر رو بگیرند، مجتبی را چیکار میکنن؟ انصاریفرد رو چیکار کنند؟ محرمی رو چیکار میکنند؟ یعنی این قدر بازیکن خوب بود که تیم حریف نمیتوانست تمام آنها را مهار کند. همین الان هم اگر اون تیم پرسپولیس بود، منچستریونایتد هم اگر میخواست اون تیم پرسپولیس رو ببره، سخت میتونست. اینقدر که تیم و نفراتمان خوب بود. شاید کار گروهی خیلی خوبی نداشتیم البته زمین خوبی هم نداشتیم ولی الان اون رفاقته نیست. مطمئن باشید اگر اون رفاقته تو پرسپولیس الان بود، پرسپولیس فعلی باید با 20 امتیاز اختلاف قهرمان میشد. اون موقع ما قهرمان پکن شدیم، نیمکت ما یک تیم کامل بود. ناصر و نادر محمدخانی و ... خود من هم یک بازی در آن بازیها انجام دادم ولی دیگه به من بازی نرسید ولی چطوری ما قهرمان شدیم وقتی من یا بقیه تعویض میشدیم، اصلاً ناراحت نمیشدیم اما الان همه فکر خودشون هستند. در فوتبال فعلی خودمون میبینیم که بازیکن تعویض میشه آخر بازی میآید و پیراهن پرت میکند و میرود.
* البته خود شما هم سناریویی مشابه این پرتاب پیراهن را داشتی!
آره، من یک بار پیراهنم را پاره کردم!
* چرا این کار را کردی؟
بازی استقلال و پرسپولیس بود. اعصابم واقعاً خرد شد که آمدم بیرون! چون داشتم خوب کار میکردم بعد بچهها به من گفتند حمید درخشان باعث تعویضت شده. چون استانکو شب بازی دربی، از کشورش برگشته بود و خیلی قبل از آن بازی در پرسپولیس نبود! بچهها میگفتند حمید درخشان از نیمه دوم که شروع شد، هی به استانکو میگفت: کرمانی را عوض کن، که بعد خدابیامرز حجازی آن موقع بعد از بازی مصاحبه کرده و گفته بودند کرمانی رفت بیرون خیال ما راحت شد چون پاشازاده و زرینچه از طرف من اصلاً تکان نمیخوردند. اصلاً مأمور مهار من شده بودند. گفتم بچهها به من گفتند حمید درخشان سوسه آمده بود تا تو را تعویض کنند.
* یعنی تو از درخشان ناراحت بودی که پیراهنت را پاره کردی یا دلیل دیگری داشتی؟
من که آنموقع نمیدانستم درخشان چی گفته! اما شما مطمئن باشید من بودم آن دربی را میبردیم. گفتم که ناصر حجازی آن موقع راجع به من چه مصاحبهای کرده بود.
* اما آنموقع خیلی حرفها زده شد که تو به پیراهن پرسپولیس بیاحترامی کردی و این موضوع اصلاً بازتاب جالبی برای تو نداشت.
اما باور کنید بعداً که همه مرا دیدند، هیچکس راجع به پاره کردن پیراهن حرفی به من نزد چون میدانستند من چه تعصبی به پیراهن پرسپولیس داشتم و چقدر تیمم را دوست داشتم و آن موضوع را زیاد به دل نگرفتند. اتفاقاً مردم خیلی ناراحت شده بودند که چرا استانکو مرا در آن دربی تعویض کرده و بیرون کشیده. قشنگ این موضوع یادمه.
* دربیهایی که بودی بیشتر با چه نتایجی همراه بوده؟
4، 5 دربی بودم. دربیای که 3 بر یک باختیم را بودم که داور اشتباه کرد و یک گل فرشاد را در آن بازی به اشتباه آفساید گرفت. نیمه دوم آن بازی خیلی موقعیت گل داشتیم و من فکر میکنم اگر داور آن گل را به اشتباه مردود اعلام نمیکرد و بالای 5 موقعیت که در نیمه دوم از روی خط برگرداندند، گل میشد، ما شاید 7 بر 3 آن دربی را میبردیم. بهترین بازی من هم در آن دربی زیرباران بود که وحید قلیچ، دروازهبان ما بود و سعید عزیزیان دروازهبان استقلال. آن بازی قلیچ پنالتی قلعهنویی را گرفت و شکورزاده هم به اوت زد. در آن بازی من خیلی شکورزاده را اذیت کردم و زدمش. شکورزاده خیلی خشن بود من هم عاشق اینجور بازیکنان بودم که با آنها بجنگم و... بازی بعدی هم که یادم میآید برد یک بر صفرمان بود که فریبرز مرادی پاس داد که فرشاد گل زد و دو تا دربی دیگه... که دقیقاً جزییاتش یادم نیست.
*در مورد چهار دربیای که مظلومی از پرسپولیس برد چه نظری داری و فکر میکنی چطور مظلومی آن بازیها را به شکل متوالی از پرسپولیس برد؟
دلیلش این بود که اولاً تیم استقلال خیلی خوب بسته شده بود. یکی از دلایلش هم این بود که چون پرسپولیس در شرایط روحی خوبی نبود و دربیهای قبلی را باخته بودند و بیشتر فکر میکردند که مساوی کنند و نبازند! فکر میکنم پرسپولیس یارگیری خوبی هم نکرده بود حالا شانس آقای مظلومی شد که اون دربیها را ببرد. البته من فکر میکنم حق استقلال در آن چهار دربی برد نبود و اعتقاد دارم در دو دربی باید برنده میشد. در یکی از آن چهار دربی هم واقعاً حق پرسپولیس برد بود. پرسپولیس خیلی حمله کرد اما در آن دیدار باخت، البته میخواهم بگویم پارسال استقلال یک تیم رؤیایی جمع کرده بود اما امسال پرسپولیس یک تیم رؤیایی جمع کرده. مشکل پرسپولیس هم الان فقط همین مشکل روحی- روانی است یعنی الان پرسپولیس یک مربی مثل فرهاد کاظمی میخواد که از لحاظ روحی و روانی تیم را به بهترین شکل آماده کند. تیمی مثل پرسپولیس واقعاً جمع کردنش خیلی سخته. اگه مانوئل الان بتونه پرسپولیس را جمع کنه خیلی هنر کرده.
*وضعیت فعلی پرسپولیس تا چه زمانی ادامه خواهد داشت؟
من فکر میکنم این تعطیلی خیلی به نفع پرسپولیس تمام شد چون مطمئن باشید اگر این تعطیلی نبود شاید باز هم میباخت. این تعطیلی مردم را کمی آزادتر میکند، مربی بیشتر با بازیکنان آشنا میشود. مردم هم فکرشان دنبال دربی است و مانوئل با بقیه بازیکنان پرسپولیس، جدا از ملیپوشان بیشتر آشنا میشود.
*چه پیشبینی از این دربی داری؟
پرسپولیس این دربی را نمیبازد مطمئن باش!
*چرا؟
دربی با همه بازیها فرق میکند. یک موقعی پرسپولیس با رضا عابدیان یک گل زد و یک بر صفر آن بازی را برد. پرسپولیس آن سال خیلی ضعیفتر بود اما استقلال را برد. یک سال هم استقلال خیلی ضعیفتر از پرسپولیس بود که برد یا همان بازی که ما 3 بر یک باختیم واقعاً نفرات ما خیلی بهتر از استقلال بودند. نیمکت ما هم خیلی قوی بود اصلاً شما بازی دربی را از همه بازیها جدا کن چون خیلی با سایر بازیها فرق میکند!
*روی چه حسابی میگویی پرسپولیس اصلاً دربی آینده را نمیبازد. شما هافبکهای پرسپولیس را با استقلال مقایسه کن هرچند که مثلاً به گواه خیلیها پرسپولیس مهاجمان یا مدافعان بهتری نسبت به استقلال دارد اما مثلاً دروازهبانش هم از دروازهبان استقلال بهتر نیست؟
پرسپولیس الان مشکلش فقط یک هافبک دفاعی است. شما مطمئن باشید الان همین محمد نوری مقابل استقلال بهترین بازیش را انجام میدهد و انرژیش دو برابر میشود، علی کریمی همینطور.
*سوسا واقعاً بازیکن خوبی است؟
در آن یک هفتهای که من در تمرینات پرسپولیس بودم سوسا را بازیکن خوبی دیدم به نظر من سوسا بازیکن خوبی است اما فکر کنم او هم خیلی آماده نبود.
*اما واقعاً سوسا در حد نکونام و بقیه هافبکهای تراز اول دیگر تیمهای لیگبرتری هست؟
من فکر میکنم سوسا از خیلی از هافبکهایی که شما نام بردید بهتر است منتهی گفتم باید آماده شود. او فوتبال را فوقالعاده خوب بازی میکند و اگر آماده شود به شما میگویم که چقدر خوب است و عالی بازی میکند.
*سوسا چه چیز قابل توجهی دارد؟
سوسا رو به جلو و در عمق پاس میدهد.
*به قول عادل فردوسیپور میتوانم از جواب شما قانع نشوم چون هرقدر قیاس میکنم نمیتوانم بازی او را مثلاً با نکونام قیاس کنم؟
نکونام بازیکن حرفهای است اما فکر میکنم الان بیشتر از تجربهاش بهره میبرد. روی همین اصل میگویم نکونام با سوسا بهنظرم خیلی فرق ندارد. نکونام بازیکن خطرناکی نیست مگر اینکه روی کاشتهها یا مثلاً ضربات سرش بتواند برای پرسپولیس مشکلساز شود.
*امیر قلعهنویی تاکنون در دربیها به پرسپولیس نباخته، فکر میکنی استقلال با او چگونه مقابل پرسپولیس نتیجه بگیرد؟
حضور قلعهنویی برای بازیکنان این تیم، هواداران و همه استقلالی در دربی مهم است ولی گفتم من فکر میکنم امیر قلعهنویی در دربی اولین باختش را مقابل پرسپولیس کسب کند.
*روی چه حسابی این حرف را میزنی؟
این دربی را پرسپولیس نمیبازد! این را شما مطمئن باشید، با اینکه خط دفاعی پرسپولیس خوب کار نکرده.
*روی حساب مربی یا روی حساب بازیکنان این حرف را میزنی؟
مربی آشناییاش با تیم بیشتر شده، چون اگر دقت کرده باشید او هر بازی تیمش را عوض میکرد اما الان فکر میکنم او به شناخت خوبی از بازیکنانش رسیده است.
*کدام تیم را پرمهره میدانی؟
پرسپولیس بهنظر من بازیکنان بهتری دارد.
*تو در پرسپولیس این چند سال اخیر کدام بازیکن را شبیه خودت میدانی؟
شبیه من؟ هر کدامشان الان خصوصیات خاص خودشان را دارند. بازیکنی که قدرتی، جنگنده، دریبلزن و سرزن باشد را، روراست در پرسپولیس چند سال اخیر ندیدهام. حالا شما، غلامرضا رضایی را بنویس شایدکمی هم اولادی شبیه من بود. شاید باور نکنید آن سال که به قطر رفتم قطریها واقعاً بد و خشن و خیلی ببخشید وحشی بازی میکردند اما آن سال که من به قطر رفتم روزنامههای قطری نوشتند وای به حال دفاعها که کرمانی آمد! من الان روزنامههایش را دارم. باورکنید اونجا من دفاعهای قطری را تکه و پاره میکردم! یعنی دوست داشتم دفاع خشن و قدرتی جلوی پای من باشند. دوست داشتم با زحمت زیاد به گل برسم! الان فکر میکنم چنین بازیکنی در ایران کم باشد.
*الان بازی میکردی چقدر قیمتت بود؟
سه میلیارد خوبه؟!
*نمیدانم از شما پرسیدم؟!
من فکر میکنم دو میلیارد را میارزیدم. آره شما همین را بنویس راضیام!
*کلاً خیلی خشن بودی؟
من را از پشت میزدند، تماشاگران خودشان آهنگ میزدند. میدیدند کی مرا زده، بعد میگفتند کرمانی شمارشو برداشت!
*واقعاً اینطوری بودی؟
باورکن من بیشتر کارتهایی که گرفتم بهخاطر همبازیهای خودم مثل ناصر محمدخانی، محسن عاشوری و پیوس بود. تو زمین بازی هم خیلی رفیقباز بودم، خیلی!
*اگه الان بودی منشوری میشدی؟
کاش الان بودم. اگه این سختگیری الان بود، اون کارها را نمیکردم چون دو جلسه محروم میشدم حساب کار دستم میآمد. اما در یک کلام باید یا خودم را وفق میدادم یا اینکه دائماً محروم میشدم.
*دوست داری واژه یاغی را در مورد تو بهکار ببریم؟
مجتبی محرمی یاغی شماره یک بود ومن هم یاغی شماره دو پرسپولیس بودم. البته به شما بگویم ما خیلی ساده بودیم چون اگه الان بازی میکردیم و از لحاظ روحی با ما کار میکردند و میگفتند درگیر نشوید و...ما هم آن کارها را نمیکردیم.
*واقعاً؟!
بله، علی پروین میگفت چرا داور را نزدی؟! با آن روحیه که داشتیم میگفتیم علیآقا پشت ما هست دیگه! کاشکی اینطور نمیشد. من 31 سالگی فوتبال را گذاشتم کنار، واقعاً حیف شد.
* چرا زود خداحافظی کردی؟
متأسفانه زود خداحافظی کردم. خودم هم فکر میکنم 5 سال دیگر راحت میتوانستم بازی کنم! بعد از قهرمانی با استانکو طوری شد که رفتم اما ای کاش شرایط طوری فراهم میشد که میماندم! متأسفانه اوایل پول دادنهای خوب بود که من رفتم.
* پیشنهاد خارجی نداشتی؟
نه، اما چند پیشنهاد داخلی داشتم. سپاهان، ذوبآهن و یک تیم تهرانی بودند که مرا میخواستند. آن موقع هم من گفتم پیراهن تیمم را عوض نمیکنم اما اگر الان بود میرفتم.
* بعداً پشیمان شدی؟
بعداً نه، آن موقع میگفتم من پیراهنم را دوست دارم اما وقتی پیشکسوت شدم متوجه شدم کاش میرفتم و شرایط زندگیام را بهتر میکردم. آن موقع اگر 7 یا 8 میلیون هم میگرفتم میتوانستم برای خودم یک خانه بخرم.
* الان مستأجری؟
بله!
* چرا؟ شما که چند سال در قطر بودید؟
من خانواده شلوغی داشتم. بعد هم همه از من توقع داشتند. من آمدم یک خانه در بلوار فردوس خریدم اما بعد که دستم خالی شد 181 متر آپارتمان را فروختم 20 میلیون! شاید آن خانه الان 700 میلیون میارزد. دیگر هم نتوانستم صاحب خانه شوم.
* چه سالی؟
همان سالی که از پرسپولیس آمدم بیرون، سال بعد خانهام را فروختم. تنها شده بودم، هیچکس سراغ من نیامد. من سه میلیون بدهی داشتم و به خاطر آن هم مجبور شدم آپارتمانم را بفروشم!
* پشیمان نیستی؟
من آدم رفیقبازی بودم. در قطر هم تبدیل به یک بانک شده بودم و از آنجا مرتب برای دوستانم پول میفرستادم و کمکشان میکردم، هرچند که بعداً دوستانم را کمتر کردم و چند رفیق درست و حسابیام را نگه داشتم.
* الان چهکار میکنی، درآمد داری؟
درآمد به آن صورت ندارم! مثلاً سال قبل که در پیکان بودم قراردادم 40 میلیون بود، خب این مبلغ هم پولی نبود. این در حالی است که الان یک میلیون و صد و پنجاه اجاره میدهم، اما الان رفیقهای خوبی دارم، از آنها قرض میگیرم و دوباره پول میگیرم به آنها پس میدهم.
* تو بازیکن خوب و بزرگی بودی چرا در مربیگری نتوانستی مربی خوبی شوی و مثلاً مثل گلمحمدی الان در یک تیم لیگبرتری مربیگری کنی؟
هنوز هم برای من دیر نشده. من رابطه زیاد ندارم، زیاد رفیقهای خبرنگار ندارم. اینها واقعاً تأثیر دارند. باور کنید من تمام کلاسهایم را رفتهام اما قبول کنید که به هر حال یک جایی باید به من این اعتماد بشود. من کنار ابراهیمی، اصغر شرفی، فرهاد کاظمی، یسیچ و چند مربی دیگر کار کردهام و بیتجربه نیستم.
* منظور ما این بود که تو باید از یک تیم لیگ یکی یا لیگبرتری سرمربیگری را شروع کنی.
من به خودم اطمینان دارم اما باور کنید اگر این اطمینان به من بشود میتوانم از لیگ یک تیم به لیگبرتر بیاورم.
* فکر میکنی آن اطمینان به تو بشود تا سرمربی یک تیم دسته اولی یا لیگبرتری شوی؟
شاید سر همان جنجالهای گذشته هنوز به ما آن اعتماد لازم نشده است اما مرتضی کرمانی عوض شده است و الان 10 سال است که من مربیگری میکنم. شما ببینید در 10 سال جایی شده من دعوا کنم یا با کسی درگیر شوم؟ دیگر مرتضی آن مرتضی کرمانی قدیم نیست.
* اگر به تو اطمینان شود تو در مربیگری جواب میدهی؟
صددرصد. خیلی دوست دارم کار مربیگری را و خیلی چیزها را هم در این سالها یاد گرفتهام. من 5 سال قطر بودم و با مربیان بزرگی مثل سیلاس برزیلی کار کردهام.
* در فوتبال ایران در زمان مربیگری چه مربی روی تو خیلی تأثیر داشت؟
مرحوم دهداری. من آمدم پرسپولیس شناخته شده نبودم اما در پرسپولیس ستاره بودم.
* دقیقاً بگو دهداری چه تأثیری رو تو داشت؟
در بنیاد شهید که بودم مرحوم دهداری مرا دیده بود اما پرسپولیس که آمد مرا به تیمملی دعوت کرد. ایشان مرا در تیمملی گذاشتند که جای ناصر محمدخانی را پُر کنم.
* دهداری بعد از کنار گذاشتن 14 بازیکن بزرگ ایران با تو و بقیه جایگزینها چه کار کرد؟
دهداری میگفت باید از این دو قطبی بودن بیرون بیایید، میگفت شما از قبلیها بهتر هستید. دهداری میگفت تو از ناصر محمدخانی بهتری. من میگفتم آقا من کجا و ناصر کجا؟ میگفت تو بهتری. آنقدر خوب با ما کار کرد که من در قطر دفاع آخر هم بازی کردم. یک نیمفصل در قطر دفاع آخر بازی کردم و اصلاً در قطر یک کاشتهزن شده بودم. یک مربی یوگسلاو داشتیم، البته من خودم به او گفتم. الان هم با این هیکل وقتی دفاع آخر بازی میکنم خیلی خوب کار میکنم.
* در تیمملی درخشش بازیهای باشگاهی را نداشتی؟
خب در قطر که بودم در مقاطعی به تیمملی دعوت نمیشدم. اما کلاً قبول دارم در بازیهای باشگاهی فوتبالم کمی بیشتر از بازیهای ملی به چشم میآمد.
* از زدن جمال شریف داور سوری بگو.
من در بازی جمال شریف را نزدم. فیلم بازی را نگاه کنید متوجه میشوید. مجتبی، جمال شریف را زد، من بعد از بازی محروم شدم. اگر من بعد از بازی، داور را نمیزدم و به او چک نمیزدم محروم نمیشدم. قطر بودم آقای پروین مرا به تیمملی دعوت کردند و متعاقب آن هم یک سال از بهترین دوران فوتبالیام محروم شدم. در واقع من یک سال تمرین نکردم اما سال بعد بهترین بازیکن خارجی قطر شدم و عنوان آقای گلی را هم کسب کردم.
* یاغی استقلال را در زمان خودت و بعد از آن چه بازیکنانی میدانی؟
شاید برومند! او فقط یک مشت زد. من خیلی مشت زدم، در شهرستانها خیلی دعوا کردم. در اهواز با یک مأمور دعوایم شد، هواپیمای تیم را نگه داشته بودند اما ننویسید، دیگر من میخواهم سرمربی شوم. اگر من یک وکیل داشتم شاید الان از علی دایی هم بزرگتر میشدم.
* دوست داشتی جای چه کسی باشی؟
دوست داشتم تختی میشدم و حسرت هیچ فوتبالیستی را نمیخوردم که ای کاش جای او میشدم.